Shadi Sadr given first prize at AI Human Rights film Festival


The extract from Shadi Sadrs blog in English :


As I checked my emails I realized I was given AI , HR film festival's award.
The film's name was "Zanan dar Kfan" (women in white drape for burial)

The prize should go to each and every one of the members of the campaign against stoning to death …
I like to donate the sum of 5000 euro of this award to a project dedicated to bring alive the suffrage Iranian women bore through out the 1978 to 19 87…

the complete text in farsi


گویا - دیشب که خسته و خرد و خاکشیر رسیدم خانه، دیدم روی موبایلم که طبق معمول جا گذاشته بودم صد تا پیام و میس کال (راستی فارسی اش چی می شه؟) هست. ای میلم را که باز کردم، معنی آن همه تماس بی پاسخ را فهمیدم: در مراسم اختتامیه جشنواره فیلمهای حقوق بشری عفو بین الملل، هیات داوران این جشنواره، جایزه پروانه طلایی را به دلیل امیدبخش ترین و با ابهت ترین فعالیت، که در فیلم “زنان در کفن” به نمایش گذاشته شده بود، به من اعطا کرده است. کاندیداهای دیگر، سومالی مام، از کامبوج و ربیعا خدیر، از الجزایر بودند که نه از باب تعارف، که از ته دل می گویم، هر دوی آنها بیش از من مستحق دریافت این جایزه بودند. سومالی مام، فمینیست کامبوجی، زندگی چندین دختر خردسال را از چنگ قاچاقچیان تجارت سکس و پورنوگرافی و فحشا نجات داده است و ربیعا خدیر، مادر فعال سیاسی که سالهاست ناپدید شده، جنبش مادران و دادخواهی را در الجزایر رهبری کرده است. با هر دوی اینها، هفته پیش آشنا شدم، وقتی در دو روز از جشنواره شرکت کرده بودم. اما متاسفانه در مراسم اختتامیه نبودم و اصلا فکرش را هم نمی کردم که این جایزه را به من بدهند. جایزه ای که نه به من، که باید به تک تک فعالان کمپین قانون بی سنگسار، چه آنهایی که زندگی، فعالیتها وتصویرشان در فیلم نمایش داده می شود، به خصوص محبوبه عباسقلی زاده، آسیه امینی و اعضای شبکه وکلای داوطلب و چه آنهایی که به هر دلیل، در آن فیلم نیستند داده می شد. در واقع جایزه باید به “کمپین قانون بی سنگسار” داده می شد که من تنها جزیی از آن بودم. افتخار این جایزه، از آن این کمپین است و اگر روزی، موزه جنبش زنان درست شود، جایزه باید به بخش مربوط به کمپین قانون بی سنگسار منتقل شود.اما ۵۰۰۰ یورو، وجه نقدی این جایزه را می خواهم تقدیم کنم به “خاطره”. به باور من، ما تاریخ رنج و درد و خشونت را تکرار می کنیم، چون هیچگاه خاطراتمان، مستند نشده، بازگو نشده و درد و رنج قربانیان خشونت، به رسمیت شناخته نشده است. از این رو، می خواهم این مبلغ را تقدیم کنم به پروژه ای که بتواند درد و رنج زنان سرزمینم را در یکی از تاریک ترین دورانها از نظر نقض حقوق بشر، یعنی دهه ۵۷-۶۷ را مستند کند. می دانم که این مبلغ، در مقابل حجم عظیم کاری که باید صورت بگیرد بسیار ناچیز است اما می تواند شروعی باشد برای نوشتن بخشی از تاریخ ما زنان. و امیدوارم که ادای دین و احترامی باشد به همه آنهایی که آزادی، رهایی، جوانی، وطن، خانواده و دوستانشان را در سالهای ۵۷ تا ۶۷، از دست دادند. همه آنهایی که نسل من، هیچگاه نتوانست صدایشان را بشنود و تجربه شان را زیست کند. بنابراین، این مبلغ به گروه یا شخصی داده خواهد شد که پروژه ای را برای مستند کردن خاطرات زنان از تهدید، آزار و اذیت، سرکوب، زندان، شکنجه و تبعید در سالهای ۵۷-۶۷ پیشنهاد کنند

0 comments:

Post a Comment

top