وضعیت اسفناک زنان در بلوچستان؛ زنان قربانی مذهب ارتجــاعي

زنان بلوچ قربانيان رشد روز افزون گرايشات مذهبي ارتجاعي در ميان مولويان بلوچ هستند که نفوذي مخرب و ويرانگر برزندگي مردم بلوچ دارند.گرچه سنت هاي انعطاف ناپذير مردسالارانه ي زن ستيز جزئي اززندگي بوميان منطقه است اما چيرگي و به قدرت رسيدن طالبان در افغانستان و پيوند هاي مذهبي اينان و رفت و آمد آسان بوميان منطقه به آن سوي مرز، تبعيض هاي مذهبي و سني ستيزي، ستم ملی،  فقر و عقب نگه داشته شدگي تحميلي از سوي دولت مرکزي سبب محکمتر شدن اتحادي است که حول حلقه مذهب پديد آمده و زنان بزرگترين قربانيان اين وضعيت هستند.
 آيين ازدواج دختران در کودکي (9 سالگي) پاس داشته مي شود و جلوگيري از بارداري گناهیست کبيره. بسيارند زناني که به خاطرآمار بالاي مرگ و مير نوزادان سالي 2 بار زايمان مي کنند. چند همسري نيزبه شرط رعايت عدالت؟؟؟؟ تقديس شده ي  دو سوي جبهه ارتجاع است طبق شريعت به شرط عدالت 4 همسر می توان اختیار کرداگر بدین سنت نیز ارضا نشوند راه گشوده ست ، اهل سنت صيغه نمي کنند لاجرم برای حل این معادله  يکي از زنان را می بايست طلاق داد و از آنجا که اکثر اين ازدواج ها جائي ثبت نمي رسد بدون هر گونه دغدغه طی سلسله مراتب اداری به آساني و با پرتاب 3 سنگ صيغه طلاق جاري مي شود. بسیارند زنان بلوچی که سالهاست با این سنت خو گرفته اند نه چون هاجره  که پس از ازدواجش پیش از سن بلوغ و سالها تحمل رنج ناباروری تجدید فراش شوهر را تاب نیاورد و هم اکنون در بیمارستان روانی زاهدان به زنجیر است.

سوغات آزادي بي قيد مردان انواع و اقسام بيماري هايي نظير HIV[2][2] ،هپاتيت BوC براي زنان است  و کمبود فلاکت بار امکانات بهداشتي و آموزشی است رنج توصیف ناپذیری بر زنان تحمیل کرده است. استان سيستان و بلوچستان داراي بالاترين درصد بيکاري و پايين ترين سطح بهداشت عمومي است. سوء تغذيه بيداد مي کند. خشکسالي هاي پي در پي کشاورزي منطقه را فلج کرده و اگر مرزها نيز براي قاچاق مواد مخدر و کالا بسته باشدـ تنها راه کسب درآمد آنان مسدود می شود تا جایی که در بعضی روستاها تنها چشم اميد به دريافت دو ماهي 30 هزار تومان از کميته امداد دارند سياستي که دولت براي وابسته نگه داشتن مردم فلک زده به خود به کار مي بندد .اعتیاد را نیز خود در کنار چنين وضعيت متصور شوید. چنين وضعيتي از روستايي به روستاي ديگر زجر آور تر و رقت بار تر است. مدارس تاسيس شده در روستا ها نیز روز به روز بیشتر در شرف انحلال قرار مي گيرند چرا که دیگربار تبليغات مولاناها دخترکان راهی مکتب خانه ها  مي شوند.
جمهوری اسلامی هيچ گاه نخواسته قدمي درراه ارتقاء سطح آگاهي و فرهنگ مردم اين منطقه بر دارد و خود به  نفوذ و رشد طالبانيسم در منطقه دامن زده و مگر رسالت ارتجاع جز گسترش آن است. تاسيس مدارس رسمي مذهبي در مساجد اهل سنت  در سطح استان که به سربازگيري جبهه ارتجاع از تمامي مناطق سني نشين ايران  مي پردازد و دختران و پسران بسياري را به کام خود مي کشاند اینان پس از طی  يک دوره 4 تا 7 ساله به عنوان" تبليغي" به پاکستان و افغانستان و حتي آفريقا برای تعلیم و ترویج آموخته هاشان فرستاده مي شوند.

ساکنان منطقه به خوبي از طرز لباس پوشيدن زنان بلوچ نتايج اين تحولات متحجرانه را شاهد اند .در سطح شهرهاي مملو از دانش آموخته گان مدارس مذهبي چادرهاي رنگارنگ و نازک بلوچي جاي خود را به سيا ه چادرهايي زمخت و روبند داده است.  شايد صحبت از حقوق انساني زن بلوچ براي آنان  خنده آور باشد جايي که ارتجاع داخلي شعائري چون تمکين از همسر وپدر ومولانا  سجده بر آنان را ترويج مي کند.
در شهری چون زاهدان که در مقايسه با ساير شهرهاي منطقه کلان شهري محسوب مي شود دختران نه وضعيتي همسان ونه کاملاً متناقض با آنچه که ذکر شد ، دارند. دختران در شهرها بسته به ميزان نفوذ مذهب در ميا ن اعضاء خانواده مي توانند درس بخوانند و به مدارج عاليه برسند و وارد بازار کار شوند  اما همه اين ها منوط به اجازه اي است که گاهاً به سختي از سوي پدر،برادر و شوهر صادر مي شود،اين دختران تحصيلکرده خيلي خوش شانس هستند اگر از کودکي به نام کسي نشده باشند و الا ممکن است مجبور به ازدواج با يک هم قبيله اي بي سواد يا کم سواد شوند.
ضديت با مولوي ها در ميان دختران تحصيلکرده بلوچ بسيار به چشم مي خورد که البته آشکارا جرات ابراز آن را ندارند. زناني که ديگر در يافته اند مذهب ارتجاعي ساليان سال زندگي خواهران ومادرانشان را تباه ساخته است.لیکن در اين جامعه قدسي مرد سالار زن ستيز  هرگونه حرکت در تحقق آرمان زنان حرکتي بر ضد مذهب (ارتجاعي) تلقي شده و بهاي گزافي بايد پاي آن پرداخت بنابراين نبود هر گونه تشکل باور نکردني نيست . اما همزمان با رشد مبلغين مذهبي زن افزايش حضور دختران بلوچ شهري در دانشگاه ها وافزايش رفت و آمد معلمين زن جوان به مدارس بخش هاي روستايي روندي اعتراضي در ميان زنان گرچه بسيار کند،را شکل داده است. دختران در شهرها راحت تر از سوي پدرانشان اجازه ادامه تحصيل مي يابند و وارد بازار کار مي شوند و در مقابل بسياري سنت هاي متحجرانه به آساني سر تعظيم فرود نمي آورند.
مهناز ، دانشجوي پزشکي بود که او را به زور پاي سفره عقد مردي نشاندند که به گفته خودش قاچاقچي و بي سواد بود ،مهناز اين زندگي را تاب نياورد اما زودتر از مرگ پدر نتوانست بگريزد و اکنون يکي از بهترين متخصصان کشور است.مهناز درست است که ديروز نه يک اقليت که تنها يک نفر بود امروزه هزاران نفر گشته ،اما این روند لاک پشت وار اعتراضي روزانه  قربانيان بي شماري می گیرد ،تحول همچنان منوط به تحول در سطح آگاهي و بينش مرد خانواده باقي مانده است کم نيستند دختران تحصيلکرده اي که بدون کسب اجازه از همسر حتي اجازه خروج از منزل را ندارند ودر برابر اعتراضشان  با منطق هايي چون "بيرون چه کسي منتظر توست" "هر چه مي خواهي در خانه برايت فراهم است" مواجه مي شوند.  نا گفته پيداست تا اين تحولات در آگاهي  کل مردم بلوچ چه زن و چه مرد صورت نگيرد مثمر ثمر نخواهد  اقدامات تک روانه هر زن گرچه بي تاثير نخواهد بود اما فقدان تاريخي  هر گونه تشکل سازمان يافته از سوي زنان تحصيلکرده و مترقي بلوچ مانع از گسترش موج اين مبارزات در سطح جامعه شده است  تا سنت زنده به گور کردن دختران در این دوران نیز  همچنان با قوت به حیات خود ادامه دهد........

بــله به اميد روزي كه اين زنان و اين دختران ستمكشيده براي آزادي و تحقق حقوق خود عصيان و شورش كنند ..... و تنها خود زنان هستند كه بايستي اراده كرده و آزادي و حقوق تاريخي خود را بدست آورند.... بله آزادي گرفتني است .... حق گرفتني است.... فقط بايستي اراده كرد و از يك نقطه خواست  و شروع كرد.... به اميد روزي كه آزادي كل زنان در ميهن مان را در روز جهاني زن جشن بگيريم....




0 comments:

Post a Comment

top