Daneshju News

According to the Kurdistan Organization in Defense of Human Rights, a Kurd university student in the University of Kurdistan committed suicide.
At 11 pm on January 14, a Kurd student from Kermanshah identified as Maryam Habib Nia hanged herself in the Fereshteh Girls Dormitory in Kurdistan University.
She committed suicide because of psychological problems and the limitations (for girls) in the society. The 23 year old had attempted suicide a number of times in the past and her family and university heads were informed of this issue.
Her body was given to her family one day later.
Notably, in the past two years, the numbers of suicide attempts by students in Iran has been a cause for concern.



خودكشي يک دانشجوي دختر به دليل مشكلات اجتماعي در دانشگاه كردستان
به گزارش سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان يک دانشجوي کرد دانشگاه کردستان اقدام به خودکشي کرد.
ساعت ۲۳ جمعه شب ۲۴ دي ماه، در خوابگاه دختران فرشته دانشگاه کردستان يک دختر دانشجو کرد و اهل کرمانشاه به نام مريم حبيب نيا خودش را به دار آويخت.
خودکشي اين دانشجو به دليل مشکلات روان پريشي ناشي از محدود ساختن فضاي حاکم بر جامعه صورت گرفته است. اين دختر جوان ۲۳ ساله قبلا نيز چند بار اقدام به خودکشي کرده بود که خانواده و مسئولين دانشگاه نيز از اين اقدام وي در جريان بودند. خانواده وي امروز صبح روز بعد (شنبه) جنازه وي را تحويل گرفتند.
گفتني است که در دو سال اخير آمار خودکشي دانشجويان در ايران نگران کننده شده است. (دانشجو نيوز – 28/10/89)



Kalameh Website

Soleiman Mohammadi, a journalist and the former head of Student Affairs Council in the School of Social Sciences and Communications of Alameh Tabatabayi University was suspended for another 4 semesters from university.
This Kurd student activist has been banned from education and from entering the university since 2007 while only six units are left for him to get his master’s degree.
According to the new sentence issued for him by the Ministry of Science (Higher Education), this student has been sentenced to 11 consecutive semesters of suspension and has been banned from entering the university. This kind of sentence is unprecedented in Iran.



11ترم محروميت از تحصيل براي يک روزنامه نگار دانشجو
سليمان محمدي، روزنامه نگار و دبير سابق شوراي صنفي دانشکده علوم اجتماعي و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي، از سوي وزارت علوم ايران به چهار ترم ديگر محروميت از تحصيل محکوم شد.
اين فعال دانشجويي کرد، در حالي از سال ۸۶ تا کنون از تحصيل محروم و به دانشگاه ممنوع الورود است که تنها شش واحد از دوره کارشناسي اش باقي مانده است.
به گزارش نداي سبز آزادي، بر اساس حکم جديد وزارت علوم، اين دانشجو مجموعا به مدت ۱۱ ترم متوالي از تحصيل محروم و به دانشگاه ممنوع الورود مي شود که صدور چنين حکمي در تاريخ دانشگاهي ايران بي سابقه است... (كلمه – 27/10/89)

Four Christians identified as Basiroddin Amini, Houman, Rafi and his wife Mrs. Yasi were arrested in separate organized measures on Thursday December 29 in Isfahan.
According to reports, in a pre-planned measure, security agents raided their homes and arrested them.
Security agents also conducted searches in their homes and seized some of their personal belongings including their computers, books, CD’s and Christian publications.
These four Christian converts were most likely transferred to Tehran and are in cellblock 209 in Evin Prison along with other Christians who were arrested in other towns. (Human Rights Activists in Iran




بازداشت چهار تن از نوکيشان مسيحي در اصفهان
http://www.hra-news5.info/1389-01-27-05-24-07/6308-1.html
چهار شهروند مسيحي به نام‌هاي "بصير الدين اميني"، "هومن"، "رفيع" و همسرش خانم "ياسي" به طور جداگانه طي يک اقدام سازماندهي شده در روز پنج شنبه ۹ دي ماه در اصفهان بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاري حقوق بشر ايران (هرانا)، ماموران امنيتي با طرحي از پيش تعيين شده به منازل اين افراد يورش برده و ايشان را بازداشت نمودند.
ماموران امنيتي ضمن بازداشت، به تفتيش منازل پرداخته و لوازم شخصي اين افراد از قبيل کامپيوتر‌ها، کتب، سي دي و نشريات مسيحي متعلق به آن‌ها را ضبط کرده‌اند.
احتمال داده مي‌شود که اين۴ نوکيش مسيحي به تهران منتقل شده باشند و همراه ساير بازداشت شدگان کريسمس در تهران و برخي شهرستان‌ها اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوين نگهداري شوند. (هرانا – 27/10/89)

Human Rights Activists in Iran, Weblog of Mohammad Mostafayi (Iranian lawyer)


During a speedy trial, a 16 year old student was convicted of murder and sentenced to death. Her death sentence was upheld by the Supreme Court.
Fatemeh Salbehi, born in 1992 was charged and convicted of killing her husband.
Fatemeh was engaged to Hamed Sadeqi in 2007 when she was 16 years old and when Hamed was about 30 years old.
In June 2008, Hamed Sadeqi’s body was found in his residence. On that day, Fatemeh was at high school to study for an exam. Since Hamed’s body was found in his home, his wife was arrested and jailed for his murder.
In the initial interrogation, which is carried out without the presence of a lawyer as is usual in Iran, Fatemeh made contradictory statements. She confessed to murder, simultaneously saying that two people entered her home and murdered her husband.
In light of the pressures she was subjected to during the interrogations and in light of the fact that Fatemeh was a 16 year old school student, it is not clear how much her statements on committing the murder are actually true and if she only made those statements to relieve the pressures in the interrogations.
Fatemeh did not confess to murder in court. Nevertheless, the 5th branch of the Fars Penal Court sentenced her to death. Her death sentence has also been upheld by the Supreme Court and can be carried out at any moment.
The Shiraz Justice Department did not consider the fact that the guilty party is a minor and that it is sentencing her to death in violation of human rights international standards and Iran’s obligations to these standards. From a legal standpoint, Iran is a member of the International Civil and Political Rights Convention and the Children’s Rights Convention and therefore has to abide by the law which forbids executing children…
If this young girl murdered her husband while 16 year old like a cold blooded murderer, left his corpse in the house and then went to school like every other day, she has to be psychologically checked to make sure that she is mentally healthy. If it is determined that she has psychological problems, the murderer will not be executed due to her mental state.
It is very questionable that a one hour court session has sentenced to death a 16 year old girl. Why was there no attempt to go into the details of case? Why did the court not ask Fatemeh about the motives behind the murder of her husband?




فاطمه سالبِهي، دختر شانزده ساله در آستانه اعدام
http://www.hra-news5.info/1389-01-27-05-29-40/6303-1.html
در طول يک جلسه دادگاه شتابزده يک دختردانش آموز دبيرستاني ۱۶ ساله متهم به قتل شناخته شده و حکم اعدام وي صادر شده و سپس به تاييد ديوان عالي کشور نيز مي رسد.
فاطمه سالبهي - متولد آبان ماه ۱٣۷۰ - متهم به قتل حامد صادقي، همسر خود و مجرم شناخته شده است.
محمد مصطفايي، در وبلاگ شخصي خود در اين زمينه مي نويسد: فاطمه در سال ۱٣٨۶، يعني در سن شانزده سالگي، به عقد حامد صادقي در مي آيد. حامد حدود سي سال سن داشته، يعني سن او تقريبا دو برابر سن فاطمه بوده است.
در يکي از روزهاي خرداد ۱٣٨۷، جسد حامد صادقي در محل سکونت او پيدا مي شود. آن روز فاطمه مثل هر روز به دبيرستان رفته بوده تا درس بخواند و امتحان بدهد. از آنجايي که جسد در محل سکونت مقتول يافت شده، همسر او به اتهام قتل دستگير و زنداني مي شود.
فاطمه در بازجويي هاي اوليه – که مثل همه بازجويي هاي رايج در ايران بدون حضور وکيل انجام مي گيرد – حرف هاي ضد و نقيضي مي زند، از يک سو به ارتکاب قتل اعتراف مي کند و از سوي ديگر از دو نفر صحبت مي کند که وارد منزل او شده و شوهرش را به قتل رسانده اند.
با توجه به فشارهايي که در طول دوران بازجويي روي فرد متهم وارد مي آيد، و با توجه به اينکه فاطمه يک دختر مدرسه اي شانزده ساله بوده است، روشن نيست که آن بخش از حرف هاي او که اشاره به ارتکاب قتل دارد تا چه حد به واقعيت نزديک است و تا چه حد به خاطر رهايي از فشار بازجويي بوده است.
فاطمه در دادگاه به قتل اعتراف نمي کند. به هر حال شعبه ۵ دادگاه کيفري استان فارس او را محکوم به اعدام مي کند. حکم فاطمه در ديوانعالي کشور نيز تاييد شده و هر آن ممکن است که اجرا شود.
دادگستري شيراز اين حقيقت را که متهم به قتل يک نوجوان زير۱٨ سال بوده در نظر نمي گيرد و برخلاف استانداردهاي بين المللي حقوق بشر و تعهدات دولت ايران بدانها وي را محکوم به اعدام مي نمايد. ايران از نظر قانوني عضو ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي و کنوانسيون حقوق کودک است و از اين رو موظف است که قانون منع اعدام کودکان مجرم را رعايت نمايد...
اگر اين دختر نوجوان در سن شانزده سالگي مانند يک قاتل خونسرد شوهر خود را به قتل رسانده و جسد او را در خانه رها کرده و مثل هر روز به مدرسه مي رود، بايد مورد معاينه وضعيت رواني قرار گيرد و ابتدا از نظر سلامت رواني ارزيابي شود. در صورتي که روشن شود که مشکل رواني وجود داشته، قاتل به خاطر وضعيت رواني اعدام نمي گردد.
بسيار پرسش برانگيز است که دادگاه در يک جلسه دو ساعته دختر شانزده ساله اي را محکوم به اعدام نموده است. چرا تلاشي براي شکافتن جزئيات پرونده انجام نگرفته است؟ چرا در دادگاه کسي از فاطمه دليل کشتن شوهرش را نپرسيده است؟ (هرانا, وبلاگ محمد مصطفايي – 27/10/89)

Iran arrests outspoken husband of jailed human rights lawyer


Human Rights Activists in Iran


Reza Khandan, the husband of a jailed lawyer was arrested today after going to the Evin Prison Court to answer a summons he received one week ago.
His charges are not known and according to his family, a 50 million toman (about 50,000 dollar) bail order has been issued for him, but the bail money his sister in law posted was not accepted by the court.
Mr. Khandan was summoned after a court issued a prison sentence for his wife. The recent pressures on him are probably because he had given interviews to the media and because of his efforts to free his wife.
Nasrin Sutodeh, his wife who is a lawyer and human rights activist, is still in a solitary cell in Evin Prison despite several hunger strikes in protest to the illegal charges made against her and despite international pressure.
She was arrested on September 4, 2010 and was sentenced to 11 years of prison and a 20 year ban on leaving the country and practicing law.





رضا خندان، همسر نسرين ستوده بازداشت شد


http://www.hra-news5.info/00/6286-1.html
رضا خندان، همسر نسرين ستوده، صبح امروز بر طبق احضاريه اي که هفته پيش دريافت کرده بود، به دادسراي زندان اوين مراجعه کرده و بازداشت شد.
اتهام خندان مشخص نيست و به گفته اعضاي خانواده وي قرار 50 ميليون کفالت براي آزادي ايشان صادر شده، اما کفالت خواهر خانم ستوده براي آزادي آقاي خندان پذيرفته نشده است.
به گزارش تغيير براي برابري، احضار آقاي خندان بعد از اعلام حکم همسرش صورت گرفته است. احتمال مي رود فشارهاي اخير به آقاي خندان به دليل مصاحبه ها و تلاش هاي ايشان براي آزادي همسرش باشد.
نسرين ستوده وکيل و فعال حقوق بشر با وجود چندين اعتصاب غذا در اعتراض به اتهامات غيرقانوني خود و فشارهاي بين المللي هم چنان در زندان اوين و در سلول انفرادي به سر مي برد.
وي روز 13 شهريورماه سال جاري بازداشت شد و طي حکمي به 11 سال حبس، 20 سال ممنوعيت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است. (هرانا – 26/10/89)

Human Rights and Democracy Activists in Iran


Letter of death row Kurd political prisoner Zaniar Moradi

My name is Zaniar Moradi, son of Eqbal Moradi, resident of Marivan, and born in
1988…
On August 2, 2009, I was arrested by the Marivan Intelligence Agency
and after 24 hours of detention, I was transferred to the Sanandaj Intelligence
Agency without even being interrogated. My one of friends (Loqman Moradi) who is
a close relative was also taken to the Sanandaj Intelligence Agency without my
knowledge.
I was alone in a cell in the Sanandaj Intelligence Agency. After
one day, I was taken to the basement, where the interrogations started, with
shackles and blindfolds. At first, they talked about my father and I told them
that my father had nothing to do with me. They told me that I was no different
than my father (who is a political activist). My father was the subject of the
interrogations on that first day. They tied me to a bed and flogged my body and
used very profane language to insult my family. After severe torture, I was
taken back to my cell and I had become very weak. I did not know if it was day
or night and after a short time, I was once again taken to the basement. Four or
six interrogators interrogated and tortured me while I had blindfolds and they
said that I had murdered some people. But I did not accept the charges and they
tortured me even more and said that I had to accept the charges else my family
would have problems and I would die under torture. However, I still did not
accept the charges…
(In the end) because I could not tolerate these kinds of
torture, I accepted the charges. They did not bring any doctors to treat me and
my friend and I are still suffering from the torture signs. After 18 months of
prison, I was forced into accepting the charges…
They wanted me to talk
against my father and say that he was involved (in the killing of the son of the
Marivan head of Friday Prayers). However, I did not talk against him. They
started torturing me again and forced my legs open and kicked me in my
reproductive organs. After they charged us with everything they wanted to under
threats and torture, they said that they would only keep us in prison for a
short time and would then satisfy the families of the victims and release us.
We were kept in solitary cells in the Sanandaj Intelligence Agency for 9
months but in the first two months that I was in solitary, I could not do
anything on my own because of the pain from the tortures. After about 9 months
during which my friend and I were kept in different cells without any phone
calls or visits, we were taken to the Sanandaj Central Prison… They took us to
the Intelligence Agency again after 6 months and demanded that we say we worked
for Britain. But we refused. They asked us to talk about a person named Jalil
Fatahi in front of the cameras… The interrogators said that they wanted to cause
problems for the British government. We were kept in solitary cells in the
Sanandaj Intelligence Agency for another month and they told us we would be
released in a matter of months.
One day they came after us and put us in a
car with shackles and blindfolds and told us on the way that we were going to
Tehran for a trial. They told us not to say anything in the court session and to
accept all the charges.
They took us directly to solitary cells in Evin
Prison’s Cellblock 209 and kept us there for a month and a half without any
visits or phone calls. In all this time, my family knew nothing of my
whereabouts and we did not see any of the interrogators. We were taken to the
15th branch of the Revolutionary Court in Tehran with shackles on December 22,
2009. My friend and I could not say anything in court because they had poisoned
us. Judge Salavati did not even know if I was Zaniar or (my friend) Loqman.
Loqman’s sentence was different from mine because of a political case he had
before this. Judge Salavati announced Loqman’s sentence to me…
After
convicting us with whatever they pleased in court, we were taken back to
cellblock 209. The tortures and pain we were subjected to in the Sanandaj
Intelligence Agency started again and I was denied medical treatment. After one
week, we were transferred to Rajayi Shahr (Gohardasht) Prison in Karaj. When I
saw the newspapers in prison, I realized the injustice we were subjected to and
that they wanted to execute us to cover up their own crimes but no one in
Marivan believes that we did such a thing and even the family of the victim told
people that they still do not believe and will not believe that we did such a
thing…
My only crime is that my family is political. In this way, they want
to attack all political families. They forced us into giving confessions under
threats and brutal torture and I strongly deny all the charges.

Political prisoner Zaniar Moradi






شکنجه هاي وحشيانه و غير انساني بازجويان وزارت اطلاعات براي گرفتن اعترافات تلويزيوني از يک زنداني سياسي

اينجانب زانيار مرادي فرزند اقبال مرادي ساکن شهر مريوان متولد سال 1367
و داراي يک سابقۀ سياسي هستم...
در تاريخ 11مرداد 1388 اداره اطلاعات مريوان من
را گرفت و بعد از 24 ساعت بازداشت در سلولهاي انفرادي اطلاعات بدون هيچ بازجويي من
را به اطلاعات سنندج منتقل کردند و در حالي که يکي از دوستانم را که با هم رابطۀ
خانوادگي خيلي نزديک داشتيم بدون اينکه من خبر داشته باشم به اطلاعات سنندج آورده
بودند.
درسلول اطلاعات سنندج که تنها بودم و توالت و حمام هم در خود سلول بود و
در وضعيت خيلي بدي بودم بعد از يک روز با چشم بند و دست بند و پابند من را به زير
زمين که خيلي تاريک بود بردند و بازجويي ها را شروع کردند در اوايل بازجوييها از
وضعيت پدرم حرف مي زدند به آنها جواب دادم که پدرم به من هيچ ربطي ندارد و آنها
گفتند که تو با پدرت براي ما هيچ فرقي نداري در همان روز اول که موضوع بازجويي در
مورد پدرم بود من را به يک تخت بسته بودند و با شلاق به بدنم مي زدند و فحش خواهر
مادري مي دادند و بعد از شکنجه هاي زيادي که دادند و من هم بي حال شدم به داخل سلول
بردند و اصلا از وضعيت شب و روز خبر نداشتم و بعد از مدتي دوباره به زير زمين بردند
و موضوع اتهام هاي که به من زدند و تعداد بازجوهاي که 4 الي 6 نفر بودند و با چشم
بند بازجويي و شکنجه مي کردند گفتند اين افراد را تو به قتل رسانده اي اما من قبول
نکردم و شکنجه را بيشتر کردند و گفتند که بايد حتما قبول کني و گرنه خانواده ات را
دچار مشکل مي کني و خودت هم زير شکنجه مي ميري اما باز هم قبول نکردم...
من هم
به ناچار قبول کردم چون نمي توانستم اين نوع شکنجه ها را تحمل کنم و بشدت …..,
داشتم وديگر در برابر شکنجه هاي بي رحمانه دوام نداشتم. حتي هيچ دکتري براي معالجۀ
من نياوردند و هنوز هم هر دوي ما مشکل داريم بعد از 18 ماه زندان و به ناچار قبول
کردن اتهام ها...
مي خواستند در مورد پدرم حرف بزنم و بگويم که پدرم در اين
ماجرا است. اما من اين را نگفتم و دوباره به زير شکنجه بردند پاهايم را باز مي
کردند و با لگد به بيضه هايم مي زدند و بعد از اينکه تمام خواسته هاي خودشان را
برآورده کردند و هر اتهامي که خواستند با زور شکنجه و تهديد به ما بستند و گفتند
بيش از يک مدت کمي شما را در زندان نگه نمي داريم و زود بدون اينکه کسي بفهمد رضايت
خانواده ها را مي گيريم و آزادتون مي کنيم .
ما را در سلول انفرادي اطلاعات
سنندج به مدت 9 ماه نگه داشتند اما در 2 ماه اول که در سلول بودم از درد شکنجه ها
نمي توانستم کارهاي شخصي خود را انجام بدهم تا اينکه به مرور زمان کمي خوب شدم و
هيچ اقدامي براي معالجه ام نکردند و بعد از 9 ماه که من ودوستم جدا از هم در سلول
بوديم بدون تلفن و ملاقات به زندان مرکزي سنندج منتقل کردند.. بعد از 6 ماه ما را
خواستند و باز به اطلاعات بردند و خواستند که ما بگوييم که اين کار را براي انگليس
کرديم ولي ما نگفتيم و خواستند در بارۀ شخصي بنام جليل فتاحي که رابط اصلي ماجرا
قرار داده بودند دوباره حرف بزنيم و آنها فيلم برداري کنند. چون جليل فهميده بود
برايش توطئه چيده اند و جانش در خطر است به کشور انگليس رفته و حالا در آنجا
پناهنده شده و مي گفتند مي خواهيم براي دولت انگليس دردسر درست بکنيم و به مدت يک
ماه ديگر در سلول انفرادي اطلاعات سنندج مانديم و گفتند چند ماه ديگر آزاد مي شويد.
ما منتظر بوديم تا اينکه يک روز آمدند دنبال ما ،ما را با چشم بند و دست بند و
پابند سوار ماشين کردند و در راه گفتند که به تهران مي رويم براي دادگاهي و در جلسۀ
دادگاه هيچ حرفي نزنيد و کليۀ اتهام ها را قبول کنيد.
ما را مستقيم به سلولهاي
انفرادي اطلاعات اوين بند 209 بردند به مدت يک ماه و نيم بدون اينکه ملاقات و تلفن
داشته باشيم خانواده ام در اين مدت هيچ خبري از ما نداشتند ، ما هيچکدام از بازجوها
را نديديم. ما را در تاريخ 1 دي 89 با پابند و دست بند به دادگاه انقلاب تهران شعبۀ
15 بردند و در جلسۀ دادگاه من و دوستم به هيچ عنوان نتوانستيم حرف بزنيم چون ما را
بشدت مسموم کرده بودند و قاضي که صلواتي بود اصلا نمي دانست که من زانيار هستم يا
لقمان چون لقمان حکم ديگري داشت به مدت 1 سال به خاطر پرونده سياسي که قبلا داشت.
قاضي صلواتي حکم را به من ابلاغ مي کرد...
بعد از دادگاه که هر اتهامي خواستند
به ما زدند ما را به اطلاعات اوين بند 209 برگرداندند و اصلا بازجوها را نديديم و
در اوين هم درد شکنجه هايي که در اطلاعات سنندج کرده بودند دوباره شروع شد و اصلا
هيچ اقدامي براي معالجۀ من نکردند.بعد از يک هفته ما را به زندان رجايي شهر منتقل
کردند تا اينکه در زندان رجايي شهر روزنامه ها را ديديم و دانستيم که چه نامرديهايي
در حق ما کرده اند و مي خواهند ما را اعدام کنند تا جنايتهاي خود را بپوشانند ولي
هيچ کس در شهر خودمان مريوان باور نمي کند که ما اين کار را کرده ايم حتي خانوادۀ
خود مقتولين که پيش مردم گفته اند که ما هنوز باور نداريم و نخواهيم کرد که اين کار
را اين افراد کرده اند...
و تنها گناه من اين است که خانواده من سياسي است ،از
اين طريق مي خواهند به تمام خانواده هاي سياسي ضربه بزنند و ما را زير تهديدها و
شکنجه هاي وحشيانه وزارت اطلاعات سنندج مجبور به اين اعتراف کردند و به شدت اين
اتهامات را تکذيب مي کنيم زنداني سياسي زانيار مرادي (فعالين حقوق بشر ودمكراسي در
ايران – 26/10/89
)
Committee of Human Rights Reporters


There have been reports from Evin Prison about the unsuitable condition of prisoners in the cold winter temperatures and the possibility of the execution of three female prisoners.
Female political prisoners are kept in unsuitable conditions in prison. A number of them are in cellblock 209, some are in the public cellblock in the Methadone Section while three political prisoners are detained in the Public Female Section in the room where executed prisoner Shahla Jahed was detained…
There is no warm water in the Public Female Section and the quality of food is unsuitable. In cellblock 2 in this section, there are about 300 prisoners who only have access to 4 phones. Considering the fact that they are allowed to use the phone between 8am to 10 pm, each prisoner only has about 3 minutes to make a phone call.
There are also reports from the Public Female Section that the death sentence for Kobra Rahmanpour, Lida Tavakoli and Sogand Jahani, who is under 20 years old and is jailed for killing her husband, will be carried out sooner than scheduled.
There are other reports that a woman named Ladan Mostofi, 45, is in a solitary cell and has been charged with ‘enmity with God’. She has been kept in solitary for a long time.






احتمال اجراي حکم اعدام سه زنداني
خبرهاي پراکنده و نگران کننده‌اي از اوين مي‌رسد که از وضعيت نامناسب زندانيان در سرماي زمستان و امکان اجراي حکم اعدام سه زنداني زن خبر مي‌دهد.
زنان زنداني دروضعيت مناسبي قرار ندارند. برخي از آنها در بند ۲۰۹، برخي در بند عمومي بخش متادون و سه تن هم در بند عمومي نسوان، اتاقي که شهلا جاهد در آن بود نگه داري مي شوند...
در بند عمومي نسوان نيز آب گرم وجود ندارد و کيفيت غذا نامناسب است. در بند دو عمومي حدود ۳۰۰ زنداني زندگي مي‌کنند که تنها چهار تلفن براي استفاده در دسترس آن‌ها است؛ با احتساب زمان تلفن که بايد بين هشت صبح تا ۱۰ شب باشد، هر زنداني تنها حدود سه دقيقه وقت براي تماس خواهد داشت.
در راهروهاي بند عمومي زنان زندان، اين روزها خبر اجرايي شدن زودهنگام حکم اعدام کبري رحمان پور، ليدا توکلي و سوگند جهاني که کمتر از ۲۰ سال سن دارد و به اتهام قتل همسرش در زندان است، بين زندانيان پيچيده است و همه را نگران کرده است .
از سوي ديگر خبر مي رسد که در يکي از سلول هاي انفرادي اوين، زني با نام و مشخصات لادن مستوفي، ۴۵ ساله، فرزند منوچهر زنداني است که گويا اتهام محاربه دارد و مدت زيادي است که در انفرادي به سر مي برد. (رهانا – 26/10/89)

Human Rights and Democracy Activists in Iran

According to reports, jailed Bazaar merchant Mohsen Dokmeh Chi (who is also the father of an Ashraf resident) was returned to prison despite being in critical condition after a heavy surgery for his pancreas cancer. He has been prevented from receiving chemotherapy.
This political prisoner was taken to the hospital on December 18, 2010 four months after he developed cancer and because of his severe pain and severe weight loss and received a 5 hour surgery on December 25. However, his doctors announced that his operation was unsuccessful and said that he had to receive chemotherapy as the second phase in his treatment. Because of the delay in treatment, his chances of being treated by chemotherapy are also very low.
His doctors announced to the Tehran Prosecutor that he still had to been hospitalized for his treatment to continue and that being taken back to prison could have life threatening consequences. Nevertheless, intelligence interrogators and Prosecutor Abbas Dolat Abadi paid no heed to the medical recommendation and stopped his treatment, returning him to cellblock 350 in Evin Prison.
This jailed Bazaar merchant is suffering from severe pain which prevents him from resting. He is currently in cellblock 350 in critical condition and is denied treatment. Mr. Dokmeh Chi can barely move and cannot eat the prison food.
His family has gone to the Tehran Prosecutor a number of times but Abbas Dolat Abadi refuses to see them. His secretary has told the Dokmeh Chi family that the medical report has been sent to the Intelligence Agency, but they have still not answered.





قطع درمان بازاري زنداني و انتقال وي در شرايط بسيار حاد جسمي به زندان
بنابه گزارشات رسيده به "فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران،بازاري زنداني محسن دکمه چي عليرغم شرايط وخيم وحاد جسمي بدليل عمل جراحيسنگين و ابتلا به سرطان لوزالمعده از بيمارستان به بند بازگردانده شد و مانع شيمي درماني وي شدند .
بازاري زنداني محسن دکمه چي پس از 4 ماه بيماري و تحمل دردهاي شديد ،کاهش وزن و زردي 27 آذر ماه به بيمارستان منتقل شد و در 4 دي ماه تحت عمل جراحي سنگين 5 ساعته قرار گرفت.اما پزشکان معالج بدليل ابتلاي آقاي دکمه چي به سرطان لوزالمعده عمل جراحي وي را ناموفق اعلام کردند و دومين مرحلۀ درمان را شيمي درماني قرار دادند که به علت تاخير در درمان وي امکان بهبودي با اين شيوۀ معالجه بسيار پايين است.
پزشکان معالج وي طي گزارشهاي پزشکي به دادستاني تهران اعلام کردند که او بايد همچنان در بيمارستان بستري بماند تا درمان ادامه يابد و انتقال او به زندان خطر جدي جاني دارد. اما بازجويان وزارت اطلاعات و عباس جعفري دولت آبادي يکي از سرکوبگران زندانيان سياسي به توصيه هاي پزشکي توجه نکردند درمان وي را متوقف و به بند 350 زندان اوين بازگرداندند.
بازاري زنداني به دليل پيشرفت سرطان لوزالمعده از دردهاي فوق العاده شديد رنج مي برد و از شدت درد قادر به استراحت نيست. او در حال حاضر در بند350 با شرايط وخيم جسمي بسر مي برد و از امکانات درماني محروم مي باشد.آقاي دکمه چي به سختي قادر به حرکت است و قادر به مصرف کردن غذاي زندان نيست.
خانواده بازاري زنداني بارها به دادستاني مراجعه کرده اند اما عباس جعفري دولت آبادي از روبرو شدن با اين خانواده و پاسخگويي خوداري مي کند و دفتردار وي مي گويد که گزارشات پزشکي به وزارت اطلاعات ارسال شده اما هنوز پاسخي به آنها داده نشده است. (فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران – 25/10/89)

Human Rights Activists in Iran


Hossein Khezri was hanged in the morning in the Orumieh Central Prison.
Hossein Khezri who was born in 1982 was sentenced to death on charges of acting against national security by the first branch of the Orumieh Islamic Revolutionary Court. His sentence was upheld by the 10th branch of the court of review in the Western Azarbaijan Province and the 31st branch of the Supreme Court…
He was hanged without the knowledge of his lawyer or family and the sentence was carried out in secret in Orumieh Prison.
State-run Iranian TV said that Hossein Khezri’s was charged with ‘participating in an armed operation and killing a security agent in the Gol Sheikhan Base in the border region of Orumieh in 2004”.
Hossein Khezri had denied all the charges and had said in a visit with his family that intelligence agents were trying to force him to give false confession in front of cameras.





حسين خضري اعدام شد
http://www.hra-news5.info/component/content/article/55-1389-01-14-13-18-46/6269-1.html
حسين خضري، صبح امروز در زندان مرکزي اروميه اعدام شد.
حسين خضري متولد 1361 به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از سوي شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامي اروميه و همچنين تاييد شعبه 10 دادگاه تجديد نظر استان اذرباييجان غربي و تاييد اين حکم از سوي شعبه 31 ديوان عالي کشور به اعدام محکوم شده است...
حسين خضري در حالي بامداد امروز در زندان اروميه اعدام شد که وکيل و خانواده ي اين زنداني از اجراي حکم اعدام وي اطلاع نداشتند و اين حکم به صورت مخفيانه در زندان اروميه به اجرا در آمده است.
صدا و سيماي جمهوري اسلامي در خبري اتهامات حسين خضري را "شرکت در عمليات مسلحانه و کشتن يکي از ماموران نيروي انتظامي در پاسگاه مرزي گل شيخان شهرستان اروميه در سال 1383" عنوان کرده است.
حسين خضري پيش تر تمامي اين اتهامات را رد کرده بود و در ملاقات با خانواده اش از تلاش ماموران وزارت اطلاعات براي اخذ اعترافات تلوزيوني دروغين از وي خبر داده بود. (هرانا – 25/10/89)
top