Human Rights Activists in Iran :
According to a decision by judiciary and security officials of the Islamic Republic of Iran, two brothers identified as Mohammad and Abdollah Fat-hi will be hanged in a few hours (dawn of Tuesday May 17) in Isfahan Prison.
Judicial officials have charged these two brothers with enmity with God by armed robbery and creating an anti-government group.
Bijan Fat-hi, the father of these two young men said, “Moharebeh means waging war with God or with an Islamic government but my sons have neither waged war with God no with the Islamic government”.
On March 27, 2010, seven people identified as Mohammad and Abdollah Fat-hi, Davoud Jamshidian, Saied Javanmardi, Mohsen Goudarzi, Daniel Amir Bavarai and Ibrahim Javanmardi were arrested by security forces in the town of Chalous in Mazandaran and were transferred to Isfahan.
The 24th branch of the Isfahan Revolutionary Court headed by Judge Moqzi tried these men in a two hour trial and sentenced them to death.
This is while after their case was referred to the Supreme Court, the judges announced that the maximum punishment for the case should be 5-17 years of prison. According to this, the death sentence for five of the suspects was revoked while the death sentence for Mohammad and Abdollah Fat-hi was upheld. According to their family, officials have said that there have been orders from above that these two have to be executed.
Bijan Fathi cited his political activities and the activities of his son’s uncle (mother’s brother) who was sentenced to death in 80’s, and said that the death sentence for his sons was a kind of a personal retaliation.
“My sons are facing the same fate as those who were executed for visiting Camp Ashraf in Iraq”…
Despite the poor condition of Mrs. Fat-hi, the mother of these two young men, we asked her a few questions in this regard:
Mrs. Fat-hi: Neither me nor their lawyer and not even my sons were informed that the sentence would be carried out and they have not seen a written death sentence. (Officials) use this excuse that since the case is security related, there is no need for their lawyer or us to be informed… We have referred to wherever was possible, to the Sentence Implementation Unit, Amnesty Commission and other place but we received negative answers and no one showed us the sentence.
I told them that I need to know for what reason my sons are being executed…
Their lawyer is Mr. Ahad Dahnavi who was their superficial lawyer for one year and in the past year was not only not accepted by the court, but was not even allowed to interfere in the case after the Supreme Court upheld the death sentence.
He was in court but was not allowed to defend his clients. They did not even read the medical files of my children and the judge did not even know that my son was married and the fact that he was not married was even included in the initial sentence. In short, what I want to say is that this sentence was pre-decided…
Before they were transferred to cellblock AT in the Dastgerd Prison in Isfahan (in late January), I did not see them in prison for six months. After that, I saw them once a month from behind a glass partition. But they were thrown in solitary sometimes and the visits would be cut off. For example in the month of Ramadan, they were in solitary…
Q: Were your children tortured during their detention? Did you notice this in your visits with them?
Mrs. Fat-hi: Yes, we wrote a letter of complaint in this regard and sent it to the SSF interrogator. The signs of torture are still evident on both of their bodies. When they were initially arrested, they were even threatened to sexual abuse and rape. Even the head of the Criminal Intelligence Department interrogated my son’s wife and asked her completely personal questions to the extent that I am ashamed to repeat them.
My daughter in law filed a complaint to the Military Court in Isfahan against those who had tortured her husband but instead of being held accountable, my daughter in law was taken for interrogation and threatened.
The issue of looking into our complaint against the SSF also was in vain and in January, when we went to the military court for the last time to follow up this issue they told us that they could not look into the complaint and literally said that these people carried out these tortures with the orders of the judge…
If this case is not political then why were they asked about their uncle when they were arrested? Their uncle was a political prisoner in the 80’s and was sentenced to death but was granted amnesty by Mr. Montazeri. He was in prison for 5 years and then left the country. My brother legally left the country.
Now you can judge yourself; what is the connection of a person who was convicted in the 80’s and even served his prison term with this case?
هرانا؛ گفتگو با والدين دو برادر متهم به محاربه که تا ساعاتي ديگر اعدام خواهند شد
بر اساس تصميم مقامات قضايي- امنيتي جمهوري اسلامي، دو برادر به نامهاي محمد و عبدالله فتحي تا ساعاتي ديگر(سحرگاه سه شنبه) در زندان اصفهان به دار آوبخته خواهند شد.
اتهامات اين دو برادر از سوي مقامات قضايي، محاربه با خدا از طريق سرقت مسلحانه و تشکيل گروه غيرقانوني ضد نظام جمهوري اسلامي عنوان شده است.
بيژن فتحي، پدر اين دو جوان اعدامي، در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: "محاربه به معني جنگ با خدا و جنگ با نظام اسلامي ست، در حالي که پسران من هيچ جنگي با خدا و نظام اسلامي نداشتند."
در هشتم فروردين ماه سال ۱۳۸۹ هفت نفر به نامهاي محمد و عبدالله فتحي فرزند بيژن، داوود جمشيديان فرزند محمدرضا، سعيد جوانمردي. فرزند يدالله، محسن گودرزي. فرزند لطف الله، دانيال اميرياوري. فرزند محمدرضا و ابراهيم جوانمردي. فرزند رضا توسط نيروي انتظامي در چالوس (استان مازندران) بازداشت و به اصفهان منتقل شدند.
شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب اسلامي اصفهان به رياست قاضي مقضي در جلسهاي دو ساعته به محاکمهٔ اين افراد پرداخته و نامبردگان را به اعدام محکوم کرد.
اين در حاليست که پس از ارسال پروندهٔ اين هفت تن به ديوان عالي، قضات ديوان اعلام کرده بودند که حداکثر مجازات ايشان بايد ۷-۱۵ سال زندان است. بر همين اساس حکم پنج نفر لغو اما حکم اعدام محمد و عبدالله فتحي تاييد شده و به گواه خانواده شان، مسئولان گفتند که از بالا دستور آمده که اين دو نفر بايستي اعدام شوند.
بيژن فتحي با اشاره به فعاليتهاي سياسي خودش و دايي اين دو جوان که در دههٔ شصت حکم اعدام برايش صادر شده بود، صدور اين حکم براي دو فرزندش را نوعي تصفيه حساب شخصي مي خواند و در اين خصوص به هرانا ميگويد: "پسران من به سرنوشت آنهايي دچار شدند که به اتهام بازديد از کمپ اشرف در عراق، اعدام شدند."..
در همين رابطه گزارشگران ارگان خبري مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران علي رغم شرايط بد روحي مادر اين جوان، گفتگويي با وي ترتيب دادند که در زير مي خوانيد:
خانم فتحي: نه شخص من و نه وکيل و نه حتي خود بچهها از اجراي حکم خبر نداشتند و هيچ گونه حکمي مبني بر صدور اعدام نيز به روئيت ايشان نرسيده است، بهانهاي که براي اين موضوع هم ميآورند اين هست که چون پرونده امنيتي است نيازي نيست شما و يا وکيل پرونده از محتواي آن با خبر شوند.
چه تلاشهايي براي توقيف اين حکم انجام داديد؟
به هر جايي که ميشده مراجعه کرديم به اجراي احکام، کميسيون عفو بخشودگي و... هر جايي مراجعه کرديم جواب منفي گرفتيم و کسي حکم را به ما نشان نداد.
گفتم من بايد بدانم که بچههايم به چه جرمي اعدام ميشوند يا نه؟ اين وضعيت من هست...
وکيل ايشان هم جناب آقاي احد دهنوي هستند و يکسال به صورت صوري وکيل ايشان بودند و در طول يکسال گذشته نه تنها در دادگاه قبولشان نکردند حتي پس از تائيد حکم ديوان عالي هم به آنجا مراجعه کردند اما مسئولان اجازه دخالت در پرونده را ندادند.
در دادگاه هم حضور داشتند ولي اجازه دفاع از موکلينشان را هم نداشتند، يعني پرونده پزشکي بچهها را هم اصلا نخواندند و حتي قاضي پرونده از متاهل بودن يکي از بچههاي من بيخبر بود و حتي در حکم راي دادگاه بدوي نيز اين موضوع درج شده بود.
در خلاصه کلام بايد گفت اين حکم از پيش تعيين شده بود...
پيش از آنکه اينها را به بند الف- طا زندان دستگرد منتقل کنند(اوايل بهمن ماه سال گذشته) حدود شش ماهي ملاقاتي نداشتم، بعد هم ماهي يکبار ملاقات کابيني ميدادند؛ ولي اينها را که هر چند وقت يکبار به انفرادي ميبردند، ملاقات ها قطع مي شد. به عنوان مثال ماه رمضان اينها کامل در انفرادي بودند...
آيا فرزندان شما در طول دوران بازداشت شکنجه شدند؟ و آيا شما در ملاقاتها متوجه اين امر شديد؟
بله در اين خصوص حتي شکايت نامهاي هم تنظيم و به بازپرسي ناجا ارائه کرديم در بدن هر دوي اينها آثار شکنجه هنوز هم باقي هست در زمان بازداشت اوليه، اينها را حتي تهديد به تجاوز و آزار جنسي کردند، حتي رئيس آگاهي يک مکالمه با زن پسرم داشت سوالهاي کاملا شخصي از عروسم ميکرد بطوري که من از بازگو کردن آنها شرم دارم.
عروسم هم به دادسراي نظامي اصفهان شکايت کرده بودند به خاطر اشخاصي که شوهرشان را شکنجه کرده بودند اما به جاي پاسخگويي، عروسم را هم به اتاق بازجويي برده و تهديد کردند.
کار رسيدگي به پرونده شکايت ما از ناجا هم به جايي نرسيد و در بهمن ماه که آخرين بار براي اين موضوع به دادسراي نظام اصفهان مراجعه کردم و به ما گفتند که ما نمي توانيم شکايت شما را پيگيري کنيم و به ما عينا گفتند که اين افرا را با دستور قاضي اعمال شکنجه کردند...
اگر اين حکم سياسي نيست چرا زماني که اينها را بازداشت کردند و در اولين پرسش از دايي بچهها پرسيدند که کجاست؟ دايي ايشان از زندانيان سياسي سال ۶۰ بود که حکم اعدام برايشان صادر شد و حکم اعدام توسط جناب آقاي منتظري به عفو و بخشودگي خورده بود و او هم ۵ سال زندان بوده و بعد هم از کشور خارج شد. حتي برادرم به طور قانوني از کشور خارج شده بود.
حال شما خودتان قضاوت کنيد کسي که در سال ۶۰ محکوم شده و محکوميت خودش را نيز تحمل کرده است به اين پرونده چه ارتباطي دارد؟ (هرانا – 27/2/90)