Background to Mehdi Eslamian

Mehdi Eslamian was sentenced to death for alleged involvement in an explosion which took place at Hosseinieh Bidar (mosque) in Shiraz.

RAHANA
Prisoners’ Rights Unit- Mehdi Eslamian was arrested on May 3rd 2008 and taken to the Intelligence Ministry’s detention center at Artesh Sq in Shiraz. After being subjected to harsh mental and physical torture for 14 days, he was then transferred to ward 209 of Evin Prison in Tehran where he spent the next 6 months in solitary confinement. While in prison, he was denied medical treatment for his fractured shoulder and nose which were caused by torture.
Eslamian’s file was sent to the 15th branch of the Revolutionary Court where Judge Salavati sentenced him to death. Eslamian’s charges include: Moharebeh, acting against national security by assisting in the bombing, attempting to overthrow the regime, being a member of Anjoman Padeshahi (an exiled monarchist group) and giving financial assistance to anti-revolutionary groups. Eslamain and his lawyer have objected to the death sentence ruling and his case has been sent to the Appeals Court for review.
Mehdi Eslamian who was first detained in ward 209 of Evin was moved later to ward 7 of the same prison only to finally end up in Karaj’s Gohar-Dasht Prison where is currently held.
On March 22nd, 2009, Eslamian’s 20 year old brother, Mohsen, was hanged along with 2 other political prisoners, Ali-Asghar Poshtar & Roozbeh Yahya-Zadeh, in Adelabad Prison in Shiraz. They were all accused of involvement in an explosion at Hosseinieh Rahpooyan in Shiraz




آخرین نامه مهدی اسلامیان قبل از اعدام


درآستانه خرداد ماه برای ایجاد جو رعب و وحشت در بین مردم ایران رژیم به جنایتی دیگر روی آورد و 5 زندانی سیاسی را اعدام کرد که یکی از آنها زندانی سیاسی مهدی اسلامیان است. او به جرم کمک مالی به بردارش برای امرار معاش اعدام گردید.


آخرین نامه مهدی اسلامیان قبل از اعدام

زندانیان سیاسی مهدی اسلامیان در اردیبهشت 1387 دستگیر شد و پس تحمل شکنجه های قرون وسطائی در بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز به بند 209 زندان اوین منتقل شد. آقای اسلامیان توسط فردی بنام صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب محکوم به اعدام شد و اخیرا در دادگاه تجدید نظر حکم اعدم او تایید گردید و برای به اجرا در آوردن حکم به اجرای احکام دادگاه انقلاب تهران منتقل شد.برادر او محسن اسلامی در 2 فروردین 1388 در شیراز به اتهام شرکت در انفجار حسینیه وصال شیراز اعدام شد.زندانی سیاسی مهدی اسلامی در حال حاضر در بند 1 زندان گوهردشت کرج در انتظار اجرای حکم اعدام است.

بنام خدا
این متن در تاریخ 6 -02-1389 شمسی تنظیم شده است و برای کلیه مدافعان حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشری نوشته و گفته خواهد شد.
آرزو کردم که ای کاش خدا بودم،خدا بودم تا صبرم کمتر بود و نمی گذاشتم کسانی سنگدل قلب کوچک و مهربان مادران و فرزندان را می شکافتند و روی آن می نوشتند که ما نماینده خداییم .آنها که انسان نمایند و بویی از انسانیت نبرده اند،آنهایی که چهرۀ کریه وسیاه خود را پشت نقاب انسانیت و دین پنهان کرده اند و با یک قلم حکم زندگی و زنده و مرده جوانان این مرز و بوم را رغم می زنند و خون شهدای 8 سال دفاع مقدس را پایمال می کنند.
خدا کجا است تا ببیند این سایه های دار را که بر کلبۀ گرم و آرام زندگی کودکان سیطره انداخته اند و در کمین بزرگ شدن قدها و گردنهای آنها است تا نمای نابودی و مرگ و ترس را به جهانیان نشان دهد و قبرهایی که از روز اول تولد نوزادان کنده شده است تا به روز جوان آنان را دفن کنند تا بار دیگر بگویند زندگی و زنده بودن را که خدا گفته است رویایی بیش نیست.آنهایی که دم از انسانیت بودن می زنند. خود پیش گفتار مرگند و خود تباهی و جدایی انسان از دین اند،دینی که خدا وعده بهشت به انسانها داده است. اما اینها خود را مالکان بهشت می دانند ولی سارقان جهنمند.
آیا خدا عقل و وهوش و زکاوت را به ما نداده است تا خوب وبد را از هم تشخیص دهیم و راه درست زندگی را انتخاب کنیم و ما باید بدانیم که آیا حق زندگی داریم یا نداریم؟ آیا ما معنی زنده و زندگی را می دانیم ؟آیا فرق زنده و مرده را می دانیم ؟ آیا اجازه داریم که فرق زنده و مرده را بدانیم؟ مگر حق انتخای داریم ؟آیا حق این را داریم که از نعمتهای خدا دادی استفاده کنیم؟ حق ما از زندگی این است فقر و فحشا و زندان و آخر هم مرگ این است نعمت خدا وند! آیا در کنار این همه زجر می توان دین و اصل خدا را شناخت؟ زجری که متولیان آنها حاکمان امروزی اند ،حاکمانی که نقاب زیبای دین و دینات را بر چهره دارند و به دنبال اهداف شوم و نفرت انگیز خودند . آیا ما این حق را داریم تا اهداف زیبای خدا را بشناسانیم؟ آیا ما این حق را نداریم که دنباله رو اهداف پیامبران و امامان خود باشیم ؟
آیا قیام امام حسین قیام ظلم بر ظلم بود کسانی که به خاطر اهداف شوم و از قبل طراحی شده جوانان و روشنفکر ما را به پای چوبه دار می برند تا زیبایهای خداوندی را همراه خود به گور ببرند بندگان خدا نیستند کسانی که به خاطر بهتر شدن وضعیت زندگی مردم عزیز کشورمان نظریه می دهند و با سناریوهای شوم مبارزه می کنند حقشان غل و زنجیر و زندان است . مگر مبارزه با فساد و تباهی مبارزه با دروغ و نیرنگ مبارزه با خدا است . خدا جزء پرستیدند و یکتاپرستی انسانیت و نیکی به همدیگر کردند چه چیزی می خواهد.آیا خدا این را می خواهد که برای چرخاندن چرخ زندگی تن فروشی کرد یا دزدی کرد یا هزار هزار فساد دیگر؟ آیا شما واقعا خدا را شناخته اید که دم از خدا و دین مبین اسلام می زنید ؟ آیا دین عزیزمان این را می گوید ؟ آیا شما گذاشته اید تا مردم ایران در برابر دین خدا تسلیم و سر تعظیم فرود آورند .
من هم یکی از آنانم که به خاطر برادر بودنم و مهر عاطفه و غریزه سالیان سال است که در سیاه چالهای شما محبوسم و بدون هیچ دشمنی با خدا دین اسلام و کشور عزیزمان در برابر چوبۀ دار ایستاده ام. من هم یکی از جوانان این مرز و بوم ام که متهم به انسانیتم و فدای یک سناریو و پازل کثیف بعضی اشخاص سیاه دل و گریه هستند که می خواهند بدون هیچ دلیل و مدرکی با کشتن من دشمنی دیرینه خود را با مردم این مرز و بوم و دنیا بیشتر کنند و دشمنی خود را به پای ایران عزیز بگذارند.
آیا کمک مالی ناچیز آن هم به برادر کوچکتر از خودم محاربه است؟ آیا شما تعریف محارب را می دانید ؟کمک 200 هزارتومانی به برادر کوچکتر از خودم محاربه است ؟ اگر قرار است هر کس به برادر خود کمک مالی ناچیز کرده باشد پس تمام مردم ایران محاربند.
در همین جا از کلیه مدافعان حقوق بشر در تمام دنیا و ایران ،سازمان حقوق بشر ،سازمان عفو بین الملل و کلیه وکلای داخلی و خارجی و بخصوص مردم ایران بعنوان وکیل مدافع تقاضا مندم ، از کلیه مسئولین بخواهند برای روشن شدن موضوع خواستار یک دادگاه علنی با حضور وکلای مدافع داخلی و خارجی و مدافعان حقوق بشر باشند، تا موضوع اصلی پرونده مشخص و خواستار عدالت واقعی شود، تا حق و حقیقت روشن شود.

زندانی سیاسی مهدی اسلامیان
بند 1 زندان گوهردشت کرج (رجائی شهر)
6 اردیبهشت 1388

0 comments:

Post a Comment

top